ولایت پذیری اصحاب امام حسین علیه السلام
عاشورا از نظر آزمون ولایتپذیری صحنهی عجیبی است. عشق به ولایت و امامت، اعتقاد
راسخ به سعادت اخروی، قدرت تمییز جریان حق و باطل و تبری جستن از دشمنان امام حسین
علیه السلام بهترین ویژگیهای اصحاب امام حسین علیه السلام است که ایشان را از سایر مردم
در رسیدن به فوز شرکت در حماسه حسینی متمایز میسازد.
كربلا را مىتوان از اين منظر نگريست و عاشورا را با اين نگاه بازخوانى كرد و سطر به سطر جستجو
كرد تا نه تنها به بزرگترين قطعه شعر بلكه به بزرگترين قلّهی شعور ولائى رسيد: “والله ان قطعتموا
يمينى” و به ارتفاعى چشم دوخت كه حضرت مىفرمايد: “و عن امام صادق يقنينى". و اينجاست
كه همه برگزيدگان بشريت از غير معصوم آرزوى رسيدن به آن را مىكنند و در حسرتش آه سرد
مىكشند «…إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَنْزِلَةً يَغْبِطُهُ بِهَا جَمِيعُ الشُّهَدَاءِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ»،
آنچه ياران و فرزندان امام حسين عليه السلام به عنوان ارمغانى بهتر از شهادت در روز عاشورا به
دست آوردند كشف «رموز ولايت» سيدالشهداء بوده است لذا عاشورا نمايش جلوهاى از ولايت
امام حسين اوست كه به عنوان مظهر ولايت حقيقت محمديه همانند چشمهاى جارى است كه
آب حيات را به كام تشنگان فيض رحمت مىرساند.
مىبينيم كه اصحاب اباعبدالله الحسين عليه السلام مخصوصاً قمرهاشم اين فيض و اين امر را
كشف كردهاند و اعلام كردند، اگر در كوى ولايت تو شهيد شويم به زندگى ابدى دست خواهيم
يافت.
مراجعه مكرر حضرت ابوالفضل به امام حسين عليه السلام جهت اجازه گرفتن براى ميدان جنگ
بهترين نمونهی ولايت پذيرى است. اما امام حسين عليه السلام به آسانى به او اجازه نمىدهد
و مىفرمايند تو پرچمدار من هستى! «انت صاحب لوائى» «اما پس از اينكه ياران يكى يكى شهيد
شدند حضرت ابوالفضل خدمت مولا و امام خود آمد و عرضه داشت: لقد ضاق صدرى و سئمت
الحيوة؛ «سينهام تنگى كرده و از زندگى سير شدهام…».
از سوی دیگر در صحنهی شهادت حضرت مسلم بنابر نقل سید بن طاووس میبینیم که مسلم
امانِ محمد بن اشعث را امان مردم حیله باز و فاجر و نادرست میداند و آنقدر تنها میجنگد تا آنکه
پس از غلبهی ضعف و کثرت جراحات، اسیر میشود و پس از تحقیر ابن زیاد در گفتگویی که بین
آنها صورت میگیرد، به شهادت میرسد.
تشرف زهیربن قین: زهیربن قین عقب تر از حضرت حسین(ع) از مکه خارج شد و چون نمیخواست
با حضرت مواجه شود هر جا امام منزل میکرد، با فاصلهی دورتری از امام منزل میکرد تا آنکه امام
فرستادهای به جانب او روانه کرد. زهیر پس از شنیدن سخنان نمایندهی امام عمیقانه به فکر فرو رفت.
در این هنگام همسر زهیر بر سر او نهیب زد و گفت: سبحان ا…! پسر پیغمبر تو را میطلبد و تو
نمیروی؟ چه می شود اگر خدمتش برسی و کلام او را بشنوی؟»
زهیر به خود آمد، از جا برخاست و به سوی حسین(ع) رفت و پس از لحظهای با چهرهی باز و
خوشحال بازگشت و دستور داد خیمههای او را کندند و وسائل او را نیز بردند و چادر او را نزدیک
خیمههای حسین(ع) برپا نمودند و زوجهی خویش را طلاق داد تا زحمتی متوجه وی نشود و
او را به پسرعموهایش سپرد. همسر زهیر حین وداع با گریه گفت: خداوند یار و یاور تو باشد و
تو را به خوشبختی برساند ولی از تو تمنا دارم روز قیامت نزد جد حسین(ع) مرا نیز به یاد آوری.»
این صحنهی زیبای ولایتمداری همسر زهیر که باعث شد تا زهیربن قین در ردیف اصحاب خاص
امام(ع) قرار بگیرد، نقش زنان در واقعهی عاشورا را به خوبی نمایان میسازد. چرا که همانگونه
که همسر زهیر مشوق شوهر خود در امر پذیرش ولایت بود، یقیناً زنان دیگر جامعه آن روز نیز
بیتأثیر در وقوع عاشورا و کیفیت آن نبودهاند.
1. بحارالأنوار، ج 22 ص 274 باب 5
2. صحيفه نور، ج 1 . ص 216